۱۳۹۵ خرداد ۲۴, دوشنبه

آزمونی برای احترام به حق آزادی بیان

آزمونی برای احترام به حق آزادی بیان
1) چند روز قبل خواندن کامنتی از علی علیزاده در صفحه فیس بوک ایشان در واکنش به انتشار عکسی از خانم صدر نشسته بر صندلی  راحتی منقش به کتیبه های عاشورا و کامنتهای زیر آن، توجه مرا به واکنش فعالین سیاسی و مدنی، روزنامه نگاران و روشنفکران و کسانی که کمتر فعالانه به اینگونه مسائل می پردازند جلب کرد (قبل از خواندن کامنت آقای علیزاده این عکس را دیده بودم، اما چیز جالبی در آن توجه ام را جلب نکرده بود).
شادی صدر در توضیح انتشار عکس خود می نویسند: "تقدس‌زدایی از امر مقدس و فروریختن هر آنچه مقدس است، جوهره مدرنیته است. شوخی با امر مقدس و تابو زدایی هم جزیی از همین روند مدرن شدن جامعه است. حقوق بشر هم از دل همین مدرنیته در می آید."
احتمالا از همین روست که بخش مهمی از این واکنش ها حاوی اهانت و تهدید خانم صدر است؛ که گویا خانم صدر مقدسات را پایمال کرده اند. گاه حتی این استدلال ها قالبی از نوع حقوق بشر به خود می گیرند: این نوع اعمال و رفتارها تجاوز به حقوق دیگران، به ویژه ایرانیان و نفرت پراکنی است

2) سپس این نکته مشخص شد که صندلی ای که خانم صدر بر آن نشسته اند، از (یا شبیه) مجموعه ای است که توسط پرستو فروهر برای یکی از نمایشگاه هایشان طراحی شده است. (تا آنجا که من دریافتم) این اثر (مجموعه صندلی های راحتی)، در سال 2008 برای اولین بار در نمایشگاهی در برلین به نمایش گذاشته شده است. از آن زمان، کمتر کسی از زاویه اهانت به اسلام و فرهنگ ایرانی به این آثار توجه کرده بود (یا من نتوانستم ردی از آنها بیابم). اما انتشار عکس خانم صدر و واکنشهای خشم آلود نسبت به آن، توجه ها را به طراحی صندلی های راحتی خانم فروهر نیز جلب کرد. در زمانی کوتاه اهانتها و تهدیدها به سمت ایشان نیز گسترش یافت. خانم فروهر حال و روز خود را چنین توصیف می کنند: "در برابر موج افترا و هتک حرمتی که مرا هدف گرفته است آنقدر دلشکسته و مبهوت مانده ام که هنوز توان واکنش درخور را نیافته‌ام."

3) 3  زمانموعه صندلی های راحتی)به ه  آمده استن توجه ام را جلب نکرده بود) واکنش به انتشار عکسی از خانم صدر نشسته بر صندلی ای راحتی مشاید از همین رو بود که برخی از محترمترین فعالین ملی-مذهبی، با نوشتن مطالبی (بدون آنکه از این نکته ذکری به میان آورند که این اهانتها و هتک حرمت ها دامن خانم صدر را نیز گرفته است- احتمالا به این دلیل که خانم صدر آگاهانه مقدسات را محترم نداشته است) به دفاع از خانم فروهر پرداخته و از حق ایشان برای تولید اثر هنری دفاع و تلاش کردند نشان دهند که ایشان هیچ توهینی به اسلام و مقدسات نکرده و برای فرهنگ ریشه دار جامعه اش احترام قائل است، از جمله در یکی از این یادداشتها آمده است: "نکته دیگر آن که پرستو به خانواده فکری و سیاسی ملی ای هم متعلق است و با رونمایی از سایت اخیرشان بر آن صحه و تاکیدی مجدد می گذارد، که همانگونه که دیروز هم نوشتم به فرهنگ ریشه دار جامعه اش جدا از هر نظری که در باره آن داشته باشد احترام می گذارد و این هیچ مغایرتی با تلاش برای نقد؛ اصلاح و تغییر آن ندارد." (بر گرفته از یادداشت رضا علیجانی در مورد موج اهانتها به خانم فروهر)(بنا بر ه هاحتی لی هنرمندانه   دچ توهینی به اسلامن در داین اثر وجود نداردد)  به دفاع از خانم فروهر پرداخته و از اثر ایشان دفاع ک

4) علیرغم تفاوت آشکاری که میان صندلی های راحتی خانم فروهر و عکس "تابو شکن" خانم صدر وجود دارد، هر دو خواسته اند نظرات خویش را به شیوه های دلخواه منتشر نمایند. بنا بر اصول، استانداردها و قوانین حقوق بشر که ایران نیز بدان متعهد است، از جمله اصل نوزده ام – پاراگراف 2 از میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی(1) می گوید: "هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سرحدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد." در همانجا ذکر می شود (اصل بیست- پاراگراف 2): "هر گونه دعوت (ترغیب) به کینه (تنفر) ملی یا نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض یا مخاصمه یا اعمال زور باشد به موجب قانون ممنوع است." علاوه بر آن کمیته حقوق بشر سازمان ملل در "تفسیر کلی شماره 34"(2) به توضیح و تفسیر اصل 19 (آزادی بیان و عقیده) پرداخته است. در ابتدای پاراگراف 48 این تفسیر آمده است: "ممنوعیت هر نوع مراسم یا تظاهرات که مذهب یا نظامی عقیدتی را محترم نمی‌شمارد، و نیز وضع قانون برای کفرگویی، جز در موارد ویژه‌ای که در پاراگراف ٢ ماده 20 میثاق پیش‌بینی شده، برخلاف میثاق است."
به گمان من، روشن است که اثر هنری خانم فروهر و عکس خانم صدر محرک تبعیض و یا اعمال زور نیستند. اما میتوانند سبب مخاصمه شوند؛ یعنی کسانی یافت شوند که گمان کنند این طرح هنری و یا آن عکس اهانت به مقدسات آنان است. در ایران حاکمیت و بخش هائی از مردم، که خود را اکثریت(3) جامعه و اعتقادات خود را مقدسات جامعه قلمداد می کنند، انتظار دارند که همه آحاد جامعه برای این "مقدسات" احترام قائل باشند. آنان، اگر از نظر سیاسی آنرا صلاح بدانند (این نکته را بدین دلیل ذکر می کنم که به احتمال زیاد، این واکنش ها سازمان یافته هستند)، در برابر هر اقدامی که به گمان آنان رعایت "مقدسات" را نکرده است، واکنش های خشن از خود نشان داده و چنین اعمالی را مستوجب سنگین ترین و خشونت آمیزترین مجازات ها می دانند.
یک نمونه بسیار خوب از تحمیل گفتمان قدرت، واکنش خشم آلود آیت الله خمینی به پاسخ زنی بود که در یک مصاحبه رادیوئی خیابانی گفته بود که الگوی او اوشین (قهرمان زن یکی از سریالهای ژاپنی که در دهه شصت از تلویزیون نمایش داده می شد) است. آیت الله خمینی بلافاصله حکم مرگ این زن را صادر کرد (این حکم بعدا تغییر یافت) . چرا که در جمهوری اسلامی ایران الگوی زن ایرانی تنها میتواند از خانواده ائمه و انبیا و یا شهدا باشند(4). گفته  آن زن هیچ "تبعیض" یا "اعمال زوری" را باعث نمی شد، اما توانست خصومت رهبر انقلاب و به تبع آن بسیاری از پیروان ایشان را برانگیزد.
آیا به این دلیل می بایست آزادی بیان آن زن محدود می شد؟ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (که جزو قوانین جمهوری اسلامی ایران است) و تفسیرهای آن با چنین برداشتی به شدت مخالف است. این میثاق بر این نکته تاکید می کند که هیچ محدودیتی نباید چنان باشد که حقوق مصرحه در این کنوانسیون را بی معنی نماید. 
تجربه سی و هشت سال گذشته نشان داده است، در ایران تن دادن به چنین محدودیت هائی عملا به بی معنی شدن حق آزادی بیان منجر شده و خواهد شد. آیت الله خمینی و یاران ایشان در آغاز با حمایت اکثریت قاطع مردم، و سپس با قبضه کردن تمام قدرت، تلاش کرده اند که صدای هر دگر اندیش را، از جمله، با توسل به بهانه اهانت به مقدسات خاموش نمایند.

5) در مقابل،  تبلیغ (در اینجا تبلیغ نباید با مثلا مسخره کردن یا نقد این عقاید اشتباه گرفته شود- که به گمان من باید در هر شرایطی آزاد باشد) بر علیه اقلیت های عقیدتی، مذهبی، قومی و جنسی  از طرف حاکمیت و یا نیروها و رسانه های متعلق یا نزدیک به حاکمیت و از جانب روحانیون، میتواند سبب تبعیض، مخاصمه و اعمال زور بر علیه این اقلیت ها شوند. تجربه سی و هشت سال گذشته حکایت از تبعیض سازمان یافته بر علیه این گروه ها دارد. در این دوران صدها تن از این گروه های اقلیت توسط گروه های تحریک شده توسط قدرت حاکم و یا دادگاه های انقلاب به قتل رسیده اند. صدها هزار از زندگی و حقوق خود محروم شده و یا راه تبعید را در پیش گرفته اند. بر اساس مفاد این کنوانسیون، این نوع اعمال ممنوع و قابل پیگرد است.
به گمان من کمیته حقوق بشر سازمان ملل در توضیحات خود در مورد اصل 19 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، تلاش کرده است این نکته را روشن کند که تحمیل مقدسات یک گروه (هر چند اکثریت باشند) به دیگر بخش های جامعه، مغایر با میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است.
6) نکته حائز اهمیت است که بخش مهمی از انتقادها، نشانه ای از سنگر گرفتن در پشت گفتمان قدرت را در خود نهفته دارند. گفتمانی که در چهل سال گذشته (از آغاز انقلاب اسلامی در سال 56 و به ویژه از شهریور 57) تلاش کرده است ما را شیر فهم کند که حتی اصلاحات در ایران توسط مسلمانان (نکته ای که حتی بخش مهمی از منتقدان جمهوری اسلامی از آن سود برده و آنرا تبلیغ کرده اند) ممکن و میسر است.
احتمالا از همین روست که مثلا آقای عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار شناخته شده ایرانی، نوشته سراپا اهانت آقای علیزاده در "نقد" خانم صدر را وقتیکه می گویند: "اينجاي جهان، اگر از شلاق خوردن كارگر به خشم ميايي، ظلم ستيزي بلاواسطه ات و بنيان عامليت سياسي ات ريشه در حسين دارند ابله نه ارزشهاي حقوق بشر" را می پسندند (5).
از قضا شاید گفته های آقای علیزاده را بتوان نمونه ای خوب از نفرت پراکنی قلمداد کرد. نفرت پراکنی، لااقل از جانب برخی از صاحبنظران، تحریک بر علیه اقلیت های قومی، مذهبی، سیاسی، جنسی و عقیدتی است. گفته های آقای علیزاده نه تنها به عوامل بیرحم حاکم علامت می دهد که پرخاشجویانه، مانع از آزادی بیان شوند، بلکه همراه با صدائی می شود که بخشی از مردم را تحریک به اقدامات خشونت آمیز بر علیه دگر اندیشان می نماید

7) از سوی دیگر، تعدادی از کامنتتها در "مخالفت" با آقای علیزاده و کسانی که گمان می کنند که به مقدسات اشان توهین شده است، سراپا توهین است و از زبانی مشابه با مدافعان حکومت و گفتمان حاکم استفاده کرده اند (تعداد قابل توجهی از کامنتها زیر پست فیس بوکی آقای علیزاده چنین است). زبانی که نه تنها در عمل به سود گفتمان حاکم تمام خواهد شد، بلکه نشان می دهد که بخشی از مخالفان، نیز حق آزادی بیان را برای منتقدان خود بر نمی تابند.

8) به گمان من، دفاع از حقوق خانم فروهر و خانم صدر در بیان آزادانه عقاید شان ، جدای از اینکه اثر هنری خانم فروهر و یا عکس "تابو شکن" خانم صدر را بپسندیم یا نپسندیم، آنها را سطحی یا عمیق قلمداد کنیم، به لحاظ سیاسی به نمایش گذاشتن صندلی های راحتی و یا انتشار عکس مورد بحث را به صلاح بدانیم یا ندانیم، وظیفه ما ایرانیان است. علاوه بر آن سکوت در برابر اهانت ها و تهدیدها به آقای علیزاده و کسانی که منتقد خانم صدر و خانم فروهر بوده اند، نیز همراهی با محدود کردن آزادی بیان است.
به گمان من هر کسی که تنها از خانم صدر حمایت کرده و در مورد حقوق خانم فروهر سکوت نماید و یا بالعکس، به ترتیبی در محدود کردن آزادی بیان سهیم است.
*********************************
توضیحات:
1- به نقل از بنیاد برومند:

2- به نقل از بنیاد برومند:

3- هر چند این اکثریت نیز واقعی بودنش مشخص نیست، تنها در یک جامعه آزاد است که میتوان وزن واقعی اقلیت های عقیدتی و سیاسی را دانست. مثلا گفته میشود بخش قابل توجهی از مردم ایران خداناباور هستند، اما تا زمانی که خداناباوران با مجازات مرگ روبرو و از تمام حقوق اجتماعی و سیاسی محروم هستند، امکانی برای تخمین واقعی تعداد آنان ناممکن است. این نکته را در مد نظر داشته باشیم که از آغاز انقلاب تا کنون صدها نفر تنها به دلیل ارتداد اعدام شده اند

۴- آقای علیجانی در همان یادداشت می نویسند: "پرستوی عزیز زینب های بلاکش و سخت کوشی که مادرت خود یکی از نمونه هایش بود از این پستی و بلنده هی زیاد دیده اند". از خود می پرسم که چرا مثال زن مبارز و آزاده نتواند از ایرانیان تاریخ معاصر مانند قره العین یا فروغ فرخزاد باشند؟

۵- پیشنهاد می کنم با توجه به این نکات که: 1) گویا آقای علیزاده و خانم صدر هر دو در انگلیس زندگی می کنند؛ 2) قوانین انگلیس در مورد "چنایتهای ناشی از نفرت" و "نفرت پراکنی" بسیار سخت گیرانه است؛ آقای علیزاده به پلیس انگلیس مراجعه و از خانم صدر شکایت کنند. این نکته لااقل این حسن را دارد که این نوع از اتهامات لااقل در یک سیستم قضائی، کمابیش منطبق با استانداردهای قابل قبول جهانی، مورد بررسی قرار گیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر